فردای اقتصاد: تبدیل شدن به یک سخنران عمومی ماهر، چیزی بیشتر از جلب توجه مخاطبان، برقراری ارتباط چشمی عالی و دانستن اینکه با دستان خود چه کاری انجام دهید، است. موضوع در مورد پرداختن به آنچه شنوندگان شما میخواهند بشنوند و نیاز به شنیدن دارند هست، نه آنچه شما میخواهید بگویید. برای انجام این کار، ابتدا باید بفهمید که در ذهن و قلب مخاطبانتان چه میگذرد، بنابراین میتوانید ارائه خود را طوری طراحی کنید که در درجه اول به آن موضوعات بپردازید. از قبل دریابید که چه چیزی به مخاطبان شما انگیزه میدهد - چه چیزی آنها را صبح از رختخواب بیرون میآورد و چه چیزی آنها را در شب بیدار نگه میدارد. شما باید عمق دانشی را که مخاطبان شما در مورد موضوع دارند، و نحوه ملاقات با آنها در جایی که هستند را درک کنید. دبوراه گریسون ریجل، سخنران و مربی سخنرانی مشهور، نویسنده مقالهای است که در نشریه هاروارد بیزنس ریویو منتشر شده است. او در مقاله خود بهترین شیوهها را برای جلب توجه و خرید مخاطبان به منظور ارائه یک سخنرانی مؤثر که شایسته وقت آنها باشد، مورد بحث قرار میدهد. در این مقاله آمده است:
اصطلاح رهبری خدمتگزار سازمان توسط رابرت کی گرین لیف ابداع شد و به رهبریای اشاره دارد که «قدرتاش را با کارکنان به اشتراک میگذارد، نیازهای دیگران را در اولویت قرار میدهد و به افراد کمک میکند تا حد ممکن پیشرفت کنند و عملکرد بهتری داشته باشند». این بر خلاف مدل رهبری سنتی است که بر قدرت یک نفر در "راس هرم" تمرکز دارد. بهعنوان سخنران عمومی، اغلب میتوانیم احساس کنیم که در بالای هرم هستیم زیرا در جلوی اتاق هستیم. این تلقی از یک ارائه به عنوان فرصتی برای نشان دادن آنچه میدانیم به جای پرداختن به آنچه که مخاطب میخواهد و نیاز دارد بداند میتواند وسوسهانگیز باشد. اما این موضوع را در مورد ما می سازد، نه در مورد آنها. در مقابل، سخنرانان به عنوان رهبران خدمتگزار، خودآگاهی، همدلی و آینده نگری را نشان میدهند. در اینجا آمده است که چگونه میتوانید همین کار را انجام دهید.
شالوده یک رهبر خدمتگزار سازمان چیست؟
خودآگاهی
به محض اینکه فهمیدم باید تقریباً ۸۰ درصد از ارائهای را که ماهها روی آن کار میکردم کاهش دهم، احساس کردم که هم در خشم و هم از اضطراب غرق شدهام. از اینکه سخنرانان دیگر از زمان تعیین شده خود گذشتند هم عصبانی بودم. نگران بودم که نتوانم اظهاراتم را به موقع با زمانم منطبق کنم تا هم مختصر و هم قانع کننده باشند.
و همچنین متوجه شدم که بهعنوان یک فرد آشکارا، میتوانم این عصبانیت و اضطراب را به مخاطب منتقل کنم. احساسات مسری هستند و رهبران باید تشخیص دهند که احساسات آنها میتواند دیگران را، چه خوب و چه بد، «آلوده» کند. علاوه بر این، هرچه فردی بیانگرتر باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که دیگران متوجه آن احساس شوند و آن را تقلید کنند.
اگر مخاطبی عصبانی و مضطرب نمیخواستم، قبل از روی صحنه رفتن باید احساساتم را مدیریت میکردم. به احتمال زیاد، قبل از ارائه یک سخنرانی، اضطراب (در میان بسیاری از احساسات دیگر) را تجربه کردهاید. از این خودآگاهی استفاده کنید تا مطمئن شوید که مخاطب خود را آلوده این احساس نمیکنید. یک استراتژی این است که «آن را برای کنترل نامگذاری کنید». این تکنیک که در اصل توسط دکتر دانیل سیگل، موسس مرکز تحقیقات آگاهی ذهنی در دانشگاه یوسیالای راهاندازی شده است، شامل توجه شما به احساستان و نامگذاری آن در حین وقوع است. شناسایی احساسات شما میتواند به سرعت استرس و اضطرابی را که در مغز و بدن ایجاد میکند، کاهش دهد.
و اگر مانند اکثر مردم هستید، از صحبت کردن در مقابل مردم به طور کلی احساس اضطراب میکنید زیرا برای عالی بودن، ارزش قائل هستید ("اگر کار بزرگی انجام ندهم چه؟") یا پذیرش ("اگر آنها ایدههای من را دوست نداشته باشند چه میشود"). میل خود را به سمت عالی بودن مهار کنید تا ارائه خود را با صدای بلند به یک همکار تمرین کنید و از بازخورد آنها برای بهبود آن استفاده کنید. اگر نگران پذیرش هستید، با همکارتان تمرین کنید. با تمرین نحوه مدیریت فشار و مخالفتها، بینش بیشتری نسبت به نگرانیهای مخاطبان خود به دست خواهید آورد و برای رسیدگی به آنها در لحظه آمادهتر خواهید بود.
احساسات دشوار شما هرچه باشد، بدانید که آنها شما را به سمت چیزی که برایتان ارزشمند است هدایت میکنند - و به سمت چیزی که میتوانید از آن برای تبدیل شدن به یک مجری مخاطبمحورتر استفاده کنید.
یکدلی
اگر بخواهید از من بپرسید رایجترین اشتباهی که مجریان مرتکب میشوند چیست، نمیگویم با استفاده از کلمات ادیبانه یا داشتن یک پاورپوینت خسته کننده یا ناتوانی در پاسخ به پرسشهای سخت. من میتوانم بگویم که با تمرکز بر ایدههایی که خودشان میخواهند درباره آنها صحبت کنند، به جای همدلی با امیدها و ترسهایی که پیش روی مخاطب است.
ارائهای که با رویکرد رهبری خدمتگزار باشد، این مدل را تغییر میدهد. به جای اولویتبندی برنامههای خود، دستور کار مخاطبان را مقدم بر برنامه خود قرار میدهید. شما ابتدا به دنبال فهمیدن دیگران هستید تا اینکه درک شوید. شما نسبت به دیگران کنجکاوی، نگرانی و شفقت نشان میدهید، حتی اگر تجربه متفاوتی داشته باشید.
آینده نگری
رهبران خدمتگزار از تجربه و شهود خود استفاده میکنند تا از تجربیات گذشته درس بگیرند، واقعیتهای امروز را درک کنند و عواقب یک تصمیم را برای آینده به طور منطقی پیش بینی کنند.
مجریان خوب باید بتوانند همین کار را انجام دهند .به عنوان فردی که به مدت سه دهه یک سخنران حرفهای و مربی سخنران بوده است، از تجربیات گذشته میدانستم که تلاش برای حفظ توجه، علاقه و حسننیت مخاطب فراتر از زمانی که آنها انتظار ماندن داشتند، یک نبرد بازنده بود. من این را از تجربهام بهعنوان یکی از مخاطبان خودم نیز میدانستم - زمانی که از من خواسته میشد بیش از زمان تعیینشده توجه کنم، مرتباً احساس تنش و ناامیدی میکردم.
واقعیت آن روز این بود که چندین سخنران دیگر که قبل از من بودند از زمان خود فراتر رفته بودند. حالا بعد از یک روز طولانی هشت دقیقه به وقت شام مانده بود. واقعیت دیگر این بود که من ۴۵ دقیقه محتوا داشتم، اما دیگر ۴۵ دقیقه برای ارائه آن نداشتم. میتوانستم بهطور منطقی پیشبینی کنم که اگر تصمیم بگیرم بیشتر از زمان باقیمانده وقت بگذارم، تماشاگران دیگر توجهی نمیکنند. همچنین میتوانستم پیشبینی کنم که اگر بخواهم با عجله مطالبم را مرور کنم، مخاطب احساس سردرگمی و سردرگمی میکند - و این موجب تضعیف اعتبار من به عنوان یک سخنران میشود. تصمیم من این بود که مهمترین محتوایی را که مخاطبان باید بدانند و کنفرانس را به مسیر اصلی بازگردانم، ارائه دهم.
این کاری نبود که من میخواستم انجام دهم، اما آینده نگری من نشان داد که برای اینکه بتوانم خدمت کنم، چه کاری باید انجام دهم.
مخاطبان خود را در نظر بگیرید.
همانطور که در مورد ارائه به مخاطب خود فکر میکنید، این پرسشها را از خود بپرسید:
من در مورد درک آنها از این موضوع چه میدانم؟ (و اگر نمیدانید، از کسی که میداند بپرسید.) اگر مخاطبان شما کمترین درک را از موضوع شما دارند، در اوایل ارائه، آموزشهای پایهای را در مورد آن موضوع بگنجانید. اطمینان حاصل کنید که اصطلاحات صنفی، کلمات اختصاری، و اصطلاحات فنی را که میتوانند شنوندگان شما را سردرگم کنند، به حداقل برسانید. (به یاد داشته باشید، این برای نشان دادن چیزی نیست که میفهمید، بلکه در مورد این است که مطمئن شوید آنها میفهمند.) اگر مخاطبان شما قبلاً در مورد موضوع شما آموزش دیده و تجربه کردهاند، از جایی که هستند، شروع کنید.
منبع: HBR
نویسنده: دبوراه گریسون ریجل، سخنران و مربی سخنرانی مشهور
مترجم: شادی آذری حمیدیان
تبادل نظر